آمار مطالب

کل مطالب : 73
کل نظرات : 7

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 53
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 53
بازدید ماه : 136
بازدید سال : 365
بازدید کلی : 5526

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سبک زندگی و فضيلت‌های اخلاقی و آدرس sabk-zendegi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 53
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 53
بازدید ماه : 136
بازدید کل : 5526
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

">

کنگره ملی وقف،حماسه اقتصادی و سبک زندگی اسلامی

----------------------------------------------ساعت فلش مذهبی---------

وبلاگ سبک زندگی اسلامی

------------

وبلاگ شهدای هسته ای

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : محمدرضا
تاریخ : سه شنبه 3 دی 1392
نظرات

مقام معظم رهبری در فرمایشات اخیر خود به نکته مهمی اشاره کردند که پس از آن مورد توجه بسیاری از جامعه شناسان و اندیشمندان قرار گرفت و این مسئله چیزی نبود جز سبک زندگی ایرانی.


آیت الله خامنه‌ای در دیداری که با جوانان استان خراسان شمالی داشتند، در تشریح مفهوم سبک و فرهنگ زندگی، به مسائلی نظیر خانواده، ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، تفریحات، کسب و کار و رفتارهای فردی و اجتماعی در محیط‌های مختلف، اشاره کردند و افزودند: در واقع سبک زندگی به همه مسائلی بر می‌گردد که متن زندگی انسان را شکل می‌دهند. در این مطلب می‌خواهیم سبک زندگی و تغییر آن را که مد نظر رهبری معظم است مورد بررسی و بازبینی قرار دهیم.

جامعه

ایشان در ترسیم چگونگی شکل گیری سبک و شیوه زندگی اظهار داشتند: فرهنگ زندگی، متأثر از تفسیر ما از زندگی است و هر هدفی را برای زندگی تعیین کنیم، سبک خاصی را به همراه می‌آورد. در بحث سبک و فرهنگ زندگی، اسلام عزیز همه نیازهای انسان را برآورده می‌سازد و دانشوران حوزه و دانشگاه باید علاوه بر تلاش در فقه و حقوق، در بحث اخلاق اسلامی و عقل و سلوک عملی اسلام نیز کارهای متراکم و با کیفیت انجام دهند تا نتایج این تلاش‌ها مبنای برنامه ریزی و تعالیم نسل‌ها قرار گیرد.

یکی از مواردی که رهبری در موضوع سبک زندگی به آن اشاره داشتند، پرهیز کامل از تقلید از سبک و سلوک زندگی در تمدن غربی بود. اتفاقی که در سال‌های اخیر به دلیل گسترش رسانه‌هایی چون اینترنت و شبکه‌های فارسی زبان ماهواره افتاده، القای فرهنگی آن ورآ بی است که نه تنها هیچ ارتباطی به ارزش‌های ایرانی و اسلامی کشور ما ندارد، بلکه در تضاد با بنیان‌های عرفی ما قرار دارد. این القائات فرهنگی در ادامه باعث شده است مردم که دارای ریشه‌های سنتی هستند با فرهنگی جدید روبرو شوند و این تضاد فرهنگ‌ها آسیب‌های اجتماعی و خانوادگی بسیاری را برایشان به دنبال داشته باشد.

اتفاقی که در سال‌های اخیر به دلیل گسترش رسانه‌هایی چون اینترنت و شبکه‌های فارسی زبان ماهواره افتاده، القای فرهنگی آن ورآ بی است که نه تنها هیچ ارتباطی به ارزش‌های ایرانی و اسلامی کشور ما ندارد، بلکه در تضاد با بنیان‌های عرفی ما قرار دارد

تعداد بازدید از این مطلب: 148
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمدرضا
تاریخ : سه شنبه 3 دی 1392
نظرات
 
سبك زندگي خانواده ايراني نه سنتي است و نه مدرن بلكه آشفته‌بازاري است از بي‌نظمي و بي‌سبكي. چنان‌كه گويي سبك زندگي‌مان را بايد در اين بي‌جايگاهي وبي‌تكيه‌گاهي‌اش بيابيم. شايد بتوان گفت مؤلفه اصلي در سبك زندگي سنتي، ارزش‌ها هستند؛ از اين رو، همه درصدد حفظ ارزش‌ها هستند و در بازتوليد آن مي‌كوشند، اما مؤلفه اصلي سبك زندگي مدرن، پاسخگويي به نياز فرد در عين احترام به نياز و حقوق جمع است.


تنهاتر از هميشه
امروزه اعضاي خانواده آنقدر تنها شده‌اند كه ترجيح مي‌دهند در دنياي مجازي، گمشده خويش را جستجو كنند، «چت» كردن را مي‌گويم. به اندازه‌اي تنها شديم كه حيوانات مونسمانشده‌اند؛ اما فلسفه دوستي ما تنهاييمان بود و بس. اين سبك زندگي براي ايراني و خانواده ايراني نبوده ‌است. «سبك»‌‌هاي زندگي آن‌گونه كه «آلفرد آدلر» تعريف مي‌كند به مجموعه‌اي از طرز‌تلقي‌ها، ارزش‌ها، شيوه‌هاي رفتار،حالت‌ها و سليقه‌ها گفته مي‌شود كه هر چيزي را در برمي‌گيرد، اما تغييراتيكه ما در خانه‌هاي خويش را بر آنها گشوديم هيچ‌كدام از نشانه‌هاي سبك ايراني را شامل نمي‌شد. در گذشته فرهنگ جمع‌گرايي بر استقلال فردي مقدم بود، اما امروز نيست. با اين وضع عوامل آسيب‌زا نه‌تنها در بيرون خانه بلكهدر اندروني‌ها، تمام اعضاي خانواده ايراني را مورد تهديد قرار داده است.



تعداد بازدید از این مطلب: 151
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمدرضا
تاریخ : شنبه 23 آذر 1392
نظرات
گفتگو با دکتر «محسن ایمانی»
 
سلطه «فرزند کم‌تر، زندگی بهتر» بر زندگی ایرانی
کاهش نرخ تورم، بالا رفتن سطح زندگی، افزایش امکانات رفاهی و خدمات بیمه‌ای چیزهایی است که می‌تواند دغدغه‌ی خانواده‌ها را تا حدودی برطرف کند.

مسئله پیری جمعیت و تغییر نگرش زوج‌های ایرانی در مسئله فرزتددار شدن مسئله ای است که رهبر معظم انقلاب در سختان خود بارها بر آن اشاره داشته و بر لزوم اقدام جدی جهت پیشگیری از بحران پیری جمعیت تاکید داشته‌اند. همین مسئله بهانه گفتگویی شد با دکتر «محسن ایمانی»، استادیار گروه علوم تربیتی و معاون آموزشی دانشکده‌ی علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس.

این استاد دانشگاه در سخنان خود از دلایل مختلفی که امروز تبدیل به تهدیدی برای فرزتددار شدن خانواده‌ها شده است سخن گفتند.
متن کامل این گفتگو را در ادامه می‌خوانیم:

برای خواندن و مشاهده کامل مطلب به ادامه مطلب مراجعه فرمایید

تعداد بازدید از این مطلب: 153
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمدرضا
تاریخ : سه شنبه 5 آذر 1392
نظرات

وقتی بحث از سبک زندگی می‌شود، در واقع آنچه مورد پردازش و بررسی قرار می‌گیرد سبک «زیستن» و «زندگی» است که با این حساب، مقتضی است؛ قبل از بررسی «سبک زندگی»، خود مفهوم «زیستن» و «زندگی» به طور دقیق مشخص شود تا آن‌گاه و در گام بعدی در خصوص وضعیت زندگی و سبک آن و… بحث و بررسی‌های لازم صورت گیرد. لذا هر محققی در حوزه‌ی سبک زندگی، قبل از ورود به بحث، بایستی با مفهوم «زندگی» و «زیستن» آشنایی کافی و لازم را داشته باشد و بداند که بر اساس فرهنگ خودش، زندگی و زیستن چه مفهومی و چه نمادهایی دارد؟ در فرهنگ او نمادها، علائم و مصادیق زندگی سعادتمند و زندگی شقاوت‌مند چیست؟

ناگفته پیداست که در این زمینه، تضاد جدی بین فرهنگ غرب و فرهنگ خودی وجود دارد و تعریفی که فرهنگ اسلامی‌ـ‌ایرانی از زندگی و خوب و بد بودن آن بر اساس آخرت‌گرایی و نقش مزرعه بودن زندگی دنیوی برای زندگی اخروی، که هدف اصلی و زندگی واقعی است، برایمان دارد؛ درست در نقطه‌ی مقابل فرهنگ غربی است که بر مبنای مکتب اومانیسم و لذت‌گرایی و هدف غایی بودن زندگی دنیوی استوار است. این دو جهان‌بینی دقیقاً در نقطه‌ی مقابل هم قرار دارند و بی‌گمان این اختلاف دیدگاه در بررسی وضعیت سبک «زندگی» و خوب و بد بودن آن و برنامه‌ریزی برای اصلاح آن تأثیر تام ‌و ‌تمام خواهد گذارد؛ چه بسا بر اساس دیدگاه اسلامی در بررسی سبک «زندگی»، توجه به برخی رفتارها و مصارف مورد توجه باشد یا حتی در اولویت باشد که در دیدگاه غربی توجه به آن‌ها اصلاً بی‌مورد باشد و آن‌ها را اصولاً داخل در سبک زندگی نداند که به تبع این وضعیت، برنامه‌ریزی در خصوص اصلاح وضعیت سبک زندگی نیز کاملاً متفاوت خواهد بود.

 

f988d9f7b435bc70a526e1e2b004f306 XL مقاله ای کامل در مورد سبک زندگی اسلامی

تعداد بازدید از این مطلب: 238
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمدرضا
تاریخ : چهار شنبه 10 مهر 1392
نظرات

شاید مهمترین و راهبردی ترین فراز و بخش سفر رهبر انقلاب اسلامی به استان خراسان شمالی طرح بحث جدید، جذاب و جالب شاخصه های «سبک زندگی اسلامی» و «سبک زندگی غربی» از سوی ایشان باشد. پس از کلیدواژه های «تهاجم، شبیخون و ناتوی فرهنگی»، «عبرتهای عاشورا و بحث خواص و عوام»، «جنبش نرم افزاری، تولید علم و نهضت آزاد اندیشی» و ... اکنون در آستانه دهه پیشرفت و عدالت و در آغاز ورود به مرحله چهارم از مراحل پنجگانه 1- انقلاب اسلامی 2- نظام اسلامی 3- دولت اسلامی 4- جامعه اسلامی و 5- دنیا و تمدن نوین و شکوهمند اسلامی، رهبر حکیم و دوراندیش انقلاب در قامت یک نظریه پرداز مسلط به واقعیات کشور، بحث تئوریک، انتقادی و دقیقی را با عنوان «سبک و فرهنگ زندگی» کلید زدند. 9 دی این بحث را به طور جدی و آکادمیک پی خواهد گرفت.
«سبک زندگی» چیست؟
مفهوم «سبک زندگی» از جمله مفاهیم علوم اجتماعی و علم جامعه شناسی و مردم شناسی است که اخیراً و در دهه اخیر بسیار مورد توجه عالمان علوم اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند و نظام وارگی و شبکه ای بودن عوامل متعددی که در شیوه های زندگی یا اقلیم های زیستن انسان تأثیر می گذارند، به وجود آمده است.
تقریباً در اکثر تعریف های سبک زندگی می توان دو مفهوم را یافت که در تعریف سبک زندگی در نظر گرفته شده است؛ و در واقع هر دو مفهوم هم، به واژه «سبک» باز می گردد: اول، مفهوم وحدت و جامعیت و دوم، مفهوم تمایز و تفارق. به این معنی که سبک زندگی حاکی از مجموعه عوامل و عناصری است که کم و بیش به طور نظام مند با هم ارتباط داشته و یک شاکله کلی فرهنگی و اجتماعی را پدید می آورند. همین پیوستگی، اتحاد و نظام مندی این کُل را از کُل های دیگر متمایز می کند. وجود کلماتی همچون الگو، نظام مندی، کلیت، هویت و تمایز در بیانات اخیر رهبر فرزانه انقلاب نیز حاکی از همین مطلب است و به همین دلیل است که امروز از دو مدل و الگوی متمایز و متفاوت سبک زندگی اسلامی و غربی سخن می گوییم. واژگان مترادف سبک زندگی اسلامی: سبک زندگی شیعی، ارزشی، ایدئولوژیک، جهادی، انقلابی، دینی و تعابیر معادل سبک زندگی غربی: سبک زندگی اروپایی، مسیحی، آمریکایی و وسترنیزه می باشد اما آن چه در تعریف های سبک زندگی، جلوه گر می شود آن است که این تعریف قرابت بسیاری با مفهوم هویت پیدا می کند اما با این تفاوت که علاوه بر هویت، مناسبات و رفتارهای عینی و واقعی زندگی را نیز شامل می شود و می توان مثالها و مصداقهایی از زندگی واقعی را شاهد آورد که رهبر انقلاب نیز به بیش از بیست مورد از آنها اشاره کردند.
مفهوم شناسی سبک زندگی
مفهوم سبک زندگی(Life style) از زمره مفاهیمی است که پژوهشگران حوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی برای بیان پاره ای از واقعیت های فرهنگی جامعه آن را مطرح و به کار می برند و دامنه به کارگیری آن در ادبیات علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی رواج زیادی یافته است تا حدی که بعضی معتقدند که این مفهوم قابلیت جانشینی بسیاری از واژگان موجود از جمله مفهوم طبقه را داراست و می تواند به نحو دقیق تری، گویای واقعیت پیچیده رفتارها و حتی نگرش های فرهنگی و اجتماعی در جامعه امروز ما باشد و حتی برخی اندیشمندان به کارگیری آن به جای مفاهیم فراگیری چون قومیت و ملیت را مطرح کرده اند. سبک زندگی در رشته مطالعات فرهنگی به مجموعه رفتارها، مدلها و الگوهای کنش های هر فرد اطلاق می شود که معطوف به ابعاد هنجاری، رفتاری و معنایی زندگی اجتماعی او باشد و نشان دهنده کم و کیف نظام باورها و کنش ها و واکنش های فرد و جامعه می باشد. به عبارتی سبک زندگی دلالت بر ماهیت و محتوای روابط، تعاملات و کنش های اشخاص و آحاد مردم در هر جامعه دارد.
مسائل خرد مقدمه فهم استراتژیک/ روش رهبر انقلاب: از استقراء به استنتاج
از منظری که سبک زندگی و بررسی ابعاد و وجوه آن، حوزه بسیار تخصصی و حرفه ای در مطالعات فرهنگی به خود اختصاص می دهد، مقوله بسیار تعیین کننده و محوری در مطالعات و بررسی های کلان استراتژیک و طراحی چشم اندازهای یک فرهنگ نیز می باشد. اصولاً باید دانست حوزه مطالعات استراتژیک برخلاف بار لغوی آن که همواره نوعی نگاه کلان را مطرح می سازد، در حوزه فرهنگ تنها بر پایه مطالعات و بررسی های جزئی امکان پذیر است. به عبارتی در مطالعات و بررسی های راهبردی، از لحاظ متدولوژیک و روش شناختی، بایستی بر مبنای مشاهدات و تحلیل های جزئی، کوچک (و استقرایی) حرکت کرد تا به تحلیل و توصیف و تبیین کلان نزدیک شد و پس از آن به حوزه پیش بینی، آینده پژوهی و آینده نگری، که اساس مباحث راهبردی بر آن استوار است، نزدیک شد. بنابراین مجموعه توصیف های ریز و جزئی مبنای تحلیل های راهبردی محسوب می شوند و پس از آن متغیرهای کلان یا ساختاری را بایستی در این گونه بررسی ها وارد و اعمال نمود. چرا که واقعیت های موجود و پراکنده که امکان بررسی و سنجش تجربی و ملاحظه عینی داشته باشند می توانند پایه نتیجه گیری های کلان و راهبردهای آینده نگرانه باشد. در واقع با به کارگیری مفهوم سبک زندگی و ژرف اندیشی و تعمیق درباره مفهوم آن می توان از هنجارهای پنهان که در اذهان، باورها و رفتارهای مردم یک جامعه قابل مشاهده است، سردر آورد و از جهت گیری ها و الگوهای موجود یا در حال شکل گیری آتی جامعه، به نحو واقع بینانه ای تفسیر به دست داد.
از این روست که رهبر انقلاب اسلامی در بحث سبک زندگی به مصادیق و سؤالات دقیق و جزئی و عینی و ریز شده روی آوردند و خرده گیری برخی افراد که به ورود به مصادیق جزئی توسط رهبر عالی رتبه نظام اشکال می کنند نشان می دهد که این افراد با روشهای مدیریت استراتژیک نظام و نیز با متدهای اصلاح سبک زندگی آشنا نیستند. رهبر انقلاب با درک دقیق و درست اندیشی که از واقعیات جامعه ایران دارند مسیر استقراء جهت استنتاجات خود انتخاب نموده اند و این مسیری است که غرب را منفعل خواهد کرد. در ادامه خواهیم گفت که چرا.
فضای مفهومی «سبک زندگی»
هر اصطلاح از اصطلاحات علوم اجتماعی مانند سایر علوم در فضای مفهومی (Context) آن قابل درک است. «سبک زندگی» نیز به عنوان یکی از اصطلاحات علوم اجتماعی، پیوند مستقیم و وثیقی با مجموعه ای از مفاهیم دارد؛ مفاهیمی مانند: عینیت و ذهنیت، فرهنگ و جامعه، فرهنگ عینی و ذهنی، صورت (شکل، فرمت، قالب و ظرف) و مظروف و محتوا، رفتار و معنا(نگرش، ارزش و هنجار)، اخلاق و ایدئولوژی، سنت و نوگرایی(تجدد)، شخصیت و هویت(فردی و جمعی)، وراثت و محیط، فردیت و عمومیت (تفرّد و تعمیم)، خلاقیت و بازتولید، تولید و مصرف، طبقه و قشر(بندی) اجتماعی، زیبایی شناسی(سلیقه) و نیاز، مقبولیت و مشروعیت و قس علی هذا.
بدون شناخت این روابط متکثر و متنوع، درک درستی از «سبک زندگی» و نظریه های مربوط به آن به دست نخواهد آمد. بدین لحاظ، هر محققی که می خواهد در این حوزه به مطالعه بپردازد، موظف به روشن کردن معنای «سبک زندگی» است که آن را در نظر دارد؛ معنایی که حداقل رابطه «سبک زندگی» را با سایر پدیده ها و مفاهیم همجوار نشان می دهد. در بیانات رهبر انقلاب نشانه های زیادی از این رمزگشایی و روشن کردن معنایی می یابیم. برای رهایی از تعقید و گره گشایی از مفهوم چند وجهی سبک زندگی مثال های ایشان رهنمود خوبی است.
آیا واژه و مفهوم «سبک زندگی» اصطلاح دقیقی در علوم اجتماعی است یا اصطلاحی خاص و ترکیبی از معنای دو واژه «زندگی» و «سبک»است؟ آیا این واژه دو کلمه ای، موصوف و صفت است یا مضاف و مضاف الیه؟ آیا یک ترکیب وصفی است یا یک ترکیب اضافی؟ آیا کسانی که از این ترکیب بهره برده اند، همگی معنای واحدی را از آن ارائه کرده اند؟
لازمه پاسخ به این سؤال، بحث واژه شناسی و ترمینولوژی سبک زندگی است که هفته آینده به آن خواهیم پرداخت اما اجمالاً و فعلاً بر سر این مفهوم توافق می کنیم که شیوه زندگی یا سبک زیستن منعکس کننده گرایش ها، تمایلات، رفتارها، عقاید و ارزش های یک فرد یا جامعه است و مجموعه ای از طرز تلقی ها، عادت ها، نگرش ها، سلیقه ها، معیارهای اخلاقی و سطح اقتصادی، در کنار یکدیگر طرز زندگی کردن فرد یا گروهی را می سازند. با عنایت به تعریف دقیق چند سال گذشته رهبر حکیم انقلاب از واژه «فرهنگ» که آن را «باورها» و «رفتارهای برخاسته از باورها» تعریف نمودند مشخص می شود که چرا ایشان دو واژه فرهنگ و سبک زندگی را در کنار هم اصطیاد و استفاده می نمایند.
ضرورت عبرت پژوهی تاریخی و بررسی تاریخی مقوله «سبک زندگی»
در هم تنیدگی فلسفه علم و تاریخ علم ایجاب می کند در تحلیل دقیق یک مقوله، تاریخ آن را بکاویم. بی شک مواجهه فرهنگ و جامعه ایرانی با فرهنگ و نگرش غربی و مدرن، سبب تحول در سبک زندگی ایرانی شده است و یک زندگی شبه مدرن را که بارقه هایی از سنت نیز در آن وجود دارد، برای جامعه ایرانی رقم زده است. با چند دقیقه نظاره و قدم زدن در محیطهای اجتماعی و شهری این هویت مونتاژی و میکسی و هلو انجیری را مشاهده می نمائید. از پایان دوره صفویه و مخصوصاً از دوران قاجاریه تا به امروز، مسأله مواجهه با عالمی جدید و ساحتی نوین به نام غرب و مدرنیته، کم کم در ایران رخ نموده است. غالباً این مواجهه چند جانبه بوده است اما در هر دوره وجهی از آن بر وجوه دیگر غلبه داشته است: این مواجهه ابتدا به صورت سلطه جغرافیایی محدود بود. مانند حضور پرتغالی ها در جنوب ایران. پس از قوت صفویه، این مواجهه، به عرصه کلام قدم می گذارد و این مسیونرهای مسیحی هستند که حامل پیام غرب نوین و اروپای متجدد در ایران هستند. اولین مدارس جدید را همین مسیونرها بنا می کنند.(به ویژه دردوره قاجار) پس از این، از دوران پس از صفویه تا استقرار قاجار و حتی تا زمانه تحریم تنباکو، مواجهه ما بیشتر شکل اقتصادی استعماری دارد.
جنگ های ایران و روس و حضور استعماری انگلیس در ایران و منطقه، سخن از مواجهه نظامی را مطرح ساخت. از اواسط دوره قاجار غرب و غرب زدگی و مواجهه ما با این پدیده، شکلی جدید به خود گرفت. این نحوه مواجهه جدید، در حوزه اندیشه و تفکر و علم و فرهنگ بوده و غرب زدگی گسترده فرهنگی و علمی را پدیدار کرد. بدین سبب طبقه روشنفکران غیر دینی و فراماسونرها در این دوره آن هم تحت نظارت و حمایت و هدایت انگلیس و روسیه و بعدها آمریکا شکل گرفت و براساس این شیوه مواجهه است که کم کم سبک زندگی ایرانی دستخوش تغییرات می شود؛ تغییراتی که هرچه زمان برایش جلوتر می رفت، سرعت این تغییرات نیز سریع تر می شد و واکنش آگاهان، روشنفکران دینی، خواص سیاسی و علما را باعث می گشت.
این در حالی بود که سبک زندگی سنتی – دینی با مایه ها و جوهره شیعی و گرایشات اهل بیتی مردم ایران از استحکام دیرینه و با پشتوانه ای برخوردار بود و جامعه ایرانی را به چاره واداشت که چگونه نه این را وانهد و نه آن را رد نماید. پرسشی که هنوز در دوران گذار برای پاسخ به آن هستیم و به سؤال «چه باید کرد» در برابر هجوم اندیشه غربی صدها پاسخ داده شده است. هر چند همگان متفقند جوهره شیعی و اسلامی مردم و جوانان ایران اسلامی لیبرالیزه نمی شود اما سبک زندگی در صد سال اخیر دچار تحولات عمیق و ریشه داری شده است و همواره مسأله تماس، برخورد، پذیرش، طرد، مقابله و یا همزیستی میان فرهنگ سنتی– اسلامی ایرانی و ورود فرهنگ غربی و اروپایی که حامل تجدد و مدرنیته به معنای دقیق کلمه است، مطرح بوده و هنوز هم این موضوع در قلب تحولات فکری فرهنگی جامعه قرار دارد. این مسأله برای آگاهان و خواص، آشکار، و برای عموم مردم، مسأله رایج و مبتلابهی است که عامه مردم نسبت به آن تا کنون غفلت معرفتی را ترجیح داده اند و رهبر انقلاب اخیراً اهتمام ویژه ای به غفلت زدائی در این ساحت نموده اند.
سبک زندگی کنونی ما در مواجهه با غرب مدرن
غرب فرهنگی و فلسفی با تفکری که در آن انسان می خواهد جای خدا را بگیرد و به صورت موجودی صاحب علم و اراده و قدرت و در جایگاه تشریع ظاهر شود و می بایست همه چیز را در تصرف و تملک خود درآورد، پدید آمد. غرب آن چنان که بسیاری از متفکران غربی نیز به آن اذعان کرده اند، کوشیده است تاریخی جدید با نگرش و هویتی جدید را برای انسان رقم بزند. امثال نیچه، هایدگر، هانری کربن، رنه گنون، شوان و فوکو هرکدام به نحوی به این تعارض اشاره داشته اند.
از آن جا که جامعه ایران یک جامعه دین دار، دین محور و خدامحور است و در آن پایبندی به دین و سنت تا حدود زیادی یافت می شود با ورود نگرش ها و اندیشه های غربی و جلوه های مدرنیته توسط افرادی چون میرزا ملکم خان، میرزا آقاخان کرمانی و آخوندزاده که از پیشروان آشنایی با تجدد بودند، این تضاد و چالش بین این دو فرهنگ کاملاً متفاوت، بروز پیدا کرد و هنوز این چالش ادامه یافته است.
عده ای که به جریان روشنفکری غیر دینی شهرت یافته اند با نام پیشرفت و توسعه و نفی عقب ماندگی تاریخی سعی در القای اندیشه های غربی و تجدد حاصل از رشد و گسترش بینش غربی بودند. عده ای دیگر کوشیدند راه های میانه را مطرح کنند و عده ای دیگر به نفی مدرنیته و نقد آن روی آوردند. البته هیچ کدام از ایشان به راهکار و راهبردی در خور برای این دوران گذار، دست نیافتند و به مقام پرسش و انتقاد اکتفا کردند. (در مقاله کدام غرب، کدام علم، کدام نرم افزار؟ در ویژه نامه انقلاب ناتمام 9دی به تفصیل در این باره سخن گفتیم)
تاریخ و سنت اسلامی ایرانی ما سودایی دیگر و نگاهی متفاوت و معترض نسبت به غرب دارد. مشکل این است که در عصر حاضر، تاریخ غربی تمام تاریخ بشر را پوشانده و در همه جا درباره گذشته بشر به طور کلی با موازین غربی حکم می شود. اکنون در نگاه غربزدگان عالم دو بخش دارد: یک بخش متجدد و یک بخش درگیر شده با سودای تجدد.
متأسفانه جامعه ایرانی علی رغم مقاومتهای آگاهانه روحانیت اصیل و مردم دین مدار با بسیاری از سنن خویش و امور هویتی و اشکال و قالبهای سبک زندگی دینی اش وداع کرد و عرصه را برای غرب زدگی فراهم نمود که منجر به تعریف جدیدی از هویت، زندگی، عالم، علم و دین و دینداری گشت.
باید این نظریه انتقادی رهبر شجاع انقلاب را درک کنیم که مواجهه تمدن ایرانی اسلامی با فرهنگ و تمدن غرب که امروزه بر تمام جهان سیطره یافته است، سبب تحولات بسیاری در تمام شئونات جامعه ایرانی شد و «چرا»هایی که ایشان مطرح می کنند نیاز به ریشه یابی معرفتی دارد.
ایرانیان همان طور که در برخی هویت و ارزش ها، دچار بحران شده اند، در سبک زندگی نیز در 100 ساله اخیر به ویژه از دوران روی کار آمدن رضاخان و تجدد آمرانه اش، دچار تشتت و تذبذب بسیار در نگرش ها و گرایش ها، آداب و رسوم، نظامات و سنن اجتماعی، باورها و حتی باورهای دینی خود گشته و سبک زندگی اسلامی ایرانی دچار تضادها و تناقض های بسیار شده است، به نحوی که از جامعه ما یک جامعه شبه مدرن ساخته است که نه می توان آن را سنتی و اسلامی نامید و نه می توان بر آن نام مدرن نهاد. باید از این تذبذب هویتی نگران بود. نگرانی در کلام انتقادی ولی امر مسلمین کاملاً قابل درک است.
رهبر انقلاب اسلامی می کوشند تا این فرضیه کلان را اثبات نمایند که زیستن ایرانی در زمانه کنونی، برآمده از مواجهه و نزاع دو سبک زندگی غربی و اسلامی است.
زمینه های فلسفی و فکری سبک زندگی غربی کدام است؟
تجدد و مدرنیسم یک گفتمان فلسفی و تاریخی است که آغاز آن را باید در عصر رنسانس یعنی قرن های 15و 16 سراغ گرفت. این گفتمان تاریخی سبب تحول درتمام ساحت های تفکر و زیستن بشر غربی گردید و تاکنون نیز این تحول هم در جغرافیای کشورهای غربی و هم در عالم شرق، ادامه دارد. هسته و دال مرکزی این مفهوم را می توان مفاهیم در هم تنیده خودبنیادی تفکر بشر، انسان گرائی (اومانیسم و
هیومنیسم)، قدسیت زدایی و تقدس زدائی ماده گرا (ماتریالیسم)، تکنیک زدگی افراطی، غیب ستیزی و شریعت ستیزی و وحی ستیزی و متن گریزی دانست.
این تفکر مرکزی سبب پدیدار شدنِ هنر و ادبیات مدرن (رمانتیسم، کلاسیسیزم، رئالیسم، ناتورالیسم، اکسپرسیونیزم، کوبیزم و دادائیسم)، علم مدرن (آمپریسم، ساینتیسم، نگرش تکنیکی و...)، دین مدرن (پوزیتیویسم و دین پراگمات و...)، نظام سیاسی و شهروندی مدرن (ماکیاولیسم و سکولاریسم و شهروندی به جای مفهوم اخوت و برادری)، نظام اقتصادی مدرن (بورژوازی و سوسیالیسم و...)، تفکر مدرن (سوبژکتیویسم، پوزیتیویسم منطقی و...)، نظام اجتماعی مدرن (طبقات اجتماعی مدرن همچون طبقه متوسط و بورژوا، بسط فردیت اجتماعی و...) گردید. تمامی این ها سبب شدند که سبک زندگیِ بشر زیست کننده در بستر مدرنیسم دگرگون شود و با سبک زندگی پیشین خود و همچنین با سبک زندگی سنتی و دینی فاصله بگیرد. همینجا خوب است منظورمان از واژه سنت را بیان کنیم؛
سنت در ساده ترین تعریفش به امور متعلق به گذشته تعبیر شده است. آن گاه که یک فرهنگ تاریخی می شود و درون مایه ها و بن مایه های یک تمدن می گردد، تاریخی شدن آن فرهنگ و آن تمدن، سبب پدیداری سنت به شمار می آیند. سنت را باید یک کلان فرهنگ تاریخی دانست که به انسان و زمانه اش هویت می بخشد. سنت اسلامی از منظر ما از آبشخور وحی و قرآن و نهج البلاغه و روایات سیراب می شود و امریست قدسی و آسمانی و ملکوتی که مرزهای شفاف و روشنی با خرافه گرائی و تحجر دارد.
به لطف حاکمیت فرهنگ ائمه معصومین بخش عظیمی از تاریخ ما و همچنین فرهنگ جاری ما، متأثر از دین و برآمده از دین است و دین شکل دهنده و پدیدار کننده سنت خاص در جامعه ایران بوده است. ضعف آشکار بسیاری از پژوهش ها و تحلیل ها پیرامون سبک زندگی، غفلت از جایگاه دین اسلام و مکتب شیعه در سنت و تاریخ و هویت جامعه ایرانی است، به نظر می رسد به این دلیل در مانیفست و منشور ارائه شده از سوی مقام معظم رهبری تمامی مؤلفه های سبک زندگی اعم از: هویت (فهم از خود، فهم از جامعه، فهم از تاریخ و...)، ارزش ها (هم صفات آرمانی و هم انسان های آرمانی)، معماری شهری و خانگی، نظام آموزش، زبان و ادبیات، هنر، خانواده (نظام و نقش)، روابط اجتماعی، ساختار اجتماعی، دین داری فردی و اجتماعی، نظام اقتصادی فردی و خانواده، نظام تغذیه و طب فردی و خانواده، رسانه، تکنولوژی، نحوه نگرش به عالم، نگرش به نظام سیاسی اجتماعی با مباحث دینی و اسلامی پیوند خورده است.
عالم دیگر، آدمی دیگر
همانطور که اشاره شد از یک جهت سبک و شیوه زندگی در دوران جهانی شدن مصرف! که من از آن به گلوبالیزیشن مصرف گرائی یاد می کنم از جمله مهمترین مسایل درعلوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی است اما غلبه و شیوه و سبک زندگی مصرفی کنونی صرفاً یک مسئله قابل بحث و تحقیق در مراکز علمی – فرهنگی نیست؛ بلکه خطر بزرگی برای آینده فرهنگ ها و سست شدن بنیاد انسانیت و سرایت آشوب در همه چیز و همه جا و حتی در شیوه زندگی گسترش یافته کنونی است. یعنی وقتی شیوه زندگی را بدون باطن و هسته آن در نظر آوریم در حقیقت یک مسئله خطیر انقلاب اسلامی سهل انگاشته می شود که با بعضی دستورالعمل های ساده می توان از گسترش سبک زندگی غربی و جهانی جلوگیری کرد. این سبک و شیوه مصرف جهانی و این شبه مدرنیته تهوّع آور و لذت گرایی علم زده و یأس زدگی مفرط و ذهن زدگی پست مدرن و پوچ گرایی جنگ زده با هیچ ملاک اخلاقی و دینی و عقلی نمی سازد اما اگر بگوییم بسیار خوب آن را هم می پذیریم و در کنار آن سبک و شیوه دیگری وضع می کنیم دچار پندار اشتباه شده ایم.
این پندار کمتر از شیوه ی مصرفی خطرناک کنونی نیست و شاید خطرناک تر باشد. زیرا ممکن است گمان کنیم که مشکل با بعضی تغییرات جزئی در شیوه زندگی شخص حل شده و خطر استیلای حرص مصرفی، دیگر وجود ندارد. مشکل اینست که قائلان به جمع سبک زندگی غربی و اسلامی نمی دانند مرادشان از سبک زندگی چیست؛ و این سبک زندگی از لوازم تجدد و جلوه ی جهان جدید، بلکه عین آن است.
سبک زندگی غربی، ظاهر و پوسته جهان متجدد و مدرن و اروپایی است. آیا می خواهیم ظاهر و پوسته را بی توجه به باطن و هسته آن تغییر دهیم؟ یا آن را به جای باطن بگذاریم؟ و می پنداریم که با تغییر ظاهر، آن هم سطحی ترین تغییرها، می توان به جنگ باطن رفت و بر آن غلبه پیدا کرد؟ رفتارهای فرهنگی، برخاسته از باورها و عقاید و ذهنیت هائی است که منشأ و مصدر آن رفتارها و نمادها هستند.
تجمل ستیزی و ساده زیستی که در عالم دینی و در اخلاق اسلامی و در فرهنگ نهج البلاغه جایگاه رفیع و ممتاز دارد، در شهری که قوانین مکانیک و تکنیک و الکترونیک بر تمام شئون آن حاکم است عملی نمی شود. در این وضع می توان گفت که چه فایده دارد که آدم لباس ساده بپوشد و غذای ساده بخورد اما ناگزیر و به ضرورت، آخرین دستاوردهای تکنولوژی را مصرف کند؟! وقتی از ساده زیستی می گوییم باید بیندیشیم که چرا ساده زیستی از یاد رفته است و موانع آن چیست و چگونه می توانیم به آن بازگردیم بدون این تذکر ضروری اگر در مورد هر رفتار ممدوح و پسندیده ای غلو شود چه بسا که کار به اشتباه های بزرگ بیانجامد. همانطور که توسعه و سازندگی بعد از جنگ با شعار رفاه برای همه به نفی ارزشهای جهادی و انقلابی و ساده زیستی انجامید.
عادات و سبک زندگی مردم امر مهمی است و امروز اندیشمندان غربی هم از شیوه زندگی غربی دفاع نمی کنند و آراستگی به فضائل انسانی و زندگی پرهیزکارانه نیز در نظر همه کس شرط کمال و صورتی از آن است. پس یکی از مشکلات ما مقایسه و انتخاب میان دو صورت و شیوه زندگی نیست، بلکه در شرایط امکان تحقق آن هاست. برای پاسخ به سؤالات رهبر انقلاب باید به این فرضیه نیز توجه جدی کرد که شیوه زندگی غربی در پناه قدرت تکنیک پدید آمده و در سراسر روی زمین بسط یافته است. حکمرانی این قدرت ها اقتضای شیوه زندگی خاص دارد و بسیار بعید به نظرمی آید که معنای اخلاقی و دینی فضیلت و پارسایی بتواند در پناه آن دوام بیاورد. اینجا قصد تکنیک ستیزی نداریم بلکه بحث ما توجه به تأثیرات ملزومات قطعی زندگی تکنولوژی زده بر سبک زندگی است. همین جا خوب است به فطانت و زیرکی رهبر عزیزمان برای هزارمین بار تبریک بگوییم که بحث «تولید علم و جنبش نرم افزاری» را در لاینی موازی مقوله «سبک زندگی» پیش می برند. حکمت کلمات این حکیم وارسته همین جا آشکار می شود که ایشان لوازم تحقق سبک زندگی اسلامی را نیز پیش بینی نموده اند.
پارسایی به عالمی تعلق دارد و در عالمی می شکفد که اسماء حق در حجاب های غلیظ و ضخیم پوشیده نشده باشد. پس باید به فکر آن حجاب ها بود. شیوه زندگی کنونی وقتی از هم می پاشد و راهش بسته می شود که سرچشمه پدید آمدنش پیدا آید. پس به فکر باطن این شیوه زندگی باشیم و اصل و فرع و ظاهر و باطن را با هم در نیامیزیم.
اگر شیوه زندگی ظاهر است و هر باطنی ظاهری دارد پس قدر مسلم این است که شیوه پارسایی و پرهیزکاری و اخلاق مداری شیوه غالب و ظاهر عالم متجدد و مدرن خداستیز نمی تواند باشد. البته باید دانست که اولاً آداب و عادات دیگران همواره و ضرورتاً از سنخ رذایل نیست و برخی صفات اجتماعی غربیان همچون ریسک پذیری و خطر کردن، کار جمعی در فعالیتهای تحقیقاتی و علمی، رعایت برخی قوانین اجتماعی قابل احترام است؛ ثانیاً جهان را با تغییر ظواهر آداب و عادات دگرگون نمی توان کرد. پیامبران هم قبل از تعلیم شریعت، جان مردمان را مهذّب و آماده قبول دستور کردند و بسیاری از مخالفت ها نه منشأ عقلی بلکه منشأ نفسانی دارد (و جحدوا بها واستیقنتها انفسهم ظلما و غلوا).
برای اینکه جهان کنونی و شیوه زندگیش دگرگون شود، باید به فکر عالمی دیگر و آدمی دیگر و جهان بینی متفاوت بود؛ یعنی باید جهانی دیگر با انسانی دیگر در افق درک اهل نظر ظاهر شود. با توجه به آن افق و چشم انداز است که شاید شیوه زندگی مردمان به تدریج، بی تکلف و بدون زحمت تغییر کند. در جهانی که اکنون دایر است، شرایط پارسایی فراهم نیست و کسانی که همه آن شرایط در وجودشان جمع باشد، اگر باشند، تعدادشان بسیار اندک است. پس در کنار اینکه نگران طرز خور و خواب مردمان باشیم، باید نگران فکر و فرهنگ در این جهان باشیم؛ در این صورت می توان شیوه ای از زندگی تازه ای در پیش گرفت که در آن صفا بر کدورت، و راستی بر دروغ، و اعتماد بر سوء ظن، و مهر و معرفت بر کینه توزی، و رعایت انصاف بر تعدّی و اجحاف، و همدلی و هم زبانی بر تحکّم، و ادای وظیفه بر رفع تکلیف، مقدم باشد.
سرّ وصیت همزمان امیرالمومنین(ع) به تقوا و نظم
همین جا خوب است از یکی از فرمایشات کلیدی امیرالمومنین(ع) رمزگشایی نمائیم.
با توضیحات مبسوط قبل مشخص شد تغییر در سبک زندگی، اگر تغییر در ظاهر حیات مردمان است صد البته تغییر در ظواهر حیات بدون تغییر بواطن آن، راه به مقصود نخواهد برد. بنابراین در کنار پرداختن به ظاهر سبک زندگی باید به سراغ جان (اخلاق و افکار) انسان رفت و آن جا را آباد کرد که اگر چنین شد، سبک زندگی نیز آباد خواهد شد.
درست است که حیات، ظاهری دارد و باطنی، اما هیچ گاه ظاهر حیات جدا و منفک از باطن آن نبوده است، و مگر این همه سفارش به عمل صالح (که جلوه ظاهری حیات مؤمن است) به مثابه اولین قدم طهارت باطن و نفس، چیزی جز معنای یگانگی این دو را می رساند؟
این تفکیک اگر هم در مأثورات دینی ما وجود دارد، جز برای نشان دادن هدف غایی حیات دنیوی که قرب الی الله است، نمی باشد، پس کوشش در فربه نمودن حیات دنیوی با گرایشات ماتریالیستی نتیجه ای جز خسران نخواهد داشت! در این میان، برقرار کردن تناظر دیالکتیک میان باطن و ظاهر که در آن واحد هم بر یکدیگر تأثیر گذارند و هم از یکدیگر تأثیر پذیرند؛ راهگشاست. به بیان دیگر، ظاهر و باطن دو حیثیت از یک امر واحدند و نه دو امر مجزا، پس تغییر یکی، تحول آن دیگری و تحول آن، تغییر این است. مثال بارز این ارتباط دو سویه، تأکید بر رعایت احکام شرعی و تأثیر طهارت جسم بر نحوه و نتیجه تعقل است. اساساً شریعت ما، کجا با طریقت جدایی داشته و کی این دو از حقیقت مجزا بوده اند؟ معنویت، عرفان و طریقت جز در اتحاد با شریعت حتی مشروع نیست!
تقوی که اولین و آخرین توصیه تمام انبیاء و ائمه (علیهم السلام) و اولیاء الهی بوده است، در مراتب عالیه که سرشار از وجوه معنوی و باطنی است، باز هم با عمل و زندگی تنیده است و پر واضح است که حتی همان وجوه باطنی نیز، پایی در فکر ما و پایی در ذکر ما دارند. این جاست که یکی از کلیدی ترین درسهای سبک زندگی از نهج البلاغه امیرالمومنین استنباط می شود؛ توصیه همزمان و همردیف به تقوا و نظم، تجلی این معناست که نظم در زندگی و رعایت نظامات اسلامی از تقوا و پرهیزگاری منشأ می یابد؛ آیا حرفی در تحلیل سبک زندگی شیعی و اسلامی بهتر از فرمایش مولا علی سراغ دارید؟ توقع تحول رحمانی در نفسانیت نفس اماره که حیات روزمره اش در گرو تعلقات شیطانی است توقعی بیجاست! انبیاء جان ابناء بشر را متعبد درگاه احدیت نموده اند، اما این تعبد نفس، مگر جز با عمل آغاز شده است؟ ظاهر و باطن با هم تحول می پذیرند و بر هم اثر می گذارند؛ بنابراین سودای تحول سبک زندگی انسان نتیجه ای جز تغییر نسبت های نفسانی او در بر نخواهد داشت و صد البته چون جان انسان متوجه امری گردد فعل او ظهور آن توجه خواهد شد. نظم ظاهری از تقوای باطنی می آید و این کلید واژه کلیدی و هدیه نهج البلاغه به جامعه تشنه نظم و اخلاق و ارامش و آسایش است.
و اما نقشه راه...
در تکمله سؤالاتی که رهبر انقلاب طرح فرمودند و به عنوان شروع بحثی که در آینده در 9دی به آن خواهیم پرداخت سؤالات زیر نیز قابل بحث است:
1. چرا رویکرد کارکردگرایانه سبک زندگی مسیحی و غربی در برابر القای نگاه انتزاعی و غیرکاربردی از سبک زندگی اسلامی در برخی بخشها موفق جلوه کرده است؟
2. تغییر در جامعه از کجا شروع می شود؟ لایه عینی و سطحی؟ سبک زندگی، نگرش، اندیشه، اخلاق، یا اعتقادات، کدام یک؟
3. سبک زندگی در تحول سایر ابعاد حیات اجتماعی هم چون اندیشه، اعتقاد و دانش چه نقشی دارد؟
4. آیا سبک زندگی مستقلاً قابل تغییر است؟ مقصود استقلال در مقابل اخلاق، اعتقاد، اندیشه و نظریات علوم اجتماعی و نظام های اجتماعی است.
5. مفروض بر آن که پاسخ سوال قبل مثبت باشد، آیا در راستای دینی کردن جامعه بر این تغییر فایده ای مترتب است؟ مقصود آن است که آیا آغاز کردن از سبک زندگی برای تغییر ماهیت جامعه با مقصد دینی، آغاز درستی است؟
6. عوامل اصلی تعیین کننده سبک زندگی کدامند؟
7. آیا اندیشیدن به راهی برای تغییر سبک زندگی که بتواند بر عوامل اصلی کنونی غلبه کند و یا آن را دور بزند عقلانی است؟
8. از منظر دین، محور و عامل اصل تغییر در سبک زندگی چیست؟
9. آیا می توان مدلهای مختلف سبک زندگی را با هم جمع نمود؟
برای طرح صحیح پرسش های دیگر باید فهم دقیق و کلانی از آن چه هستیم داشته باشیم. گاه در خیابان های شهری بزرگ می چرخیم و گاه بر نقشه شهر اشراف می یابیم. در موضوعی نظیر سبک زندگی نیز کثرت عوامل مؤثر و دخیل آن قدر زیاد است که اگر عمری را هم در بررسی آن صرف کنیم باز عواملی از قلم خواهد افتاد. برای آشنایی با شهر، چرخیدن در خیابان ها تا حدی لازم و مفید است اما کسی که سودای تغییر در نقشه شهر در سر می پروراند، نمی تواند عمر خود را صرف خیابان گردی کند. او به فهم و طرحی کلان از شهر محتاج است.
در بین کوچه و پس کوچه های بی شمار سبک زندگی، باید بتوانیم گذرگاه های اصلی و گلوگاه های شهر را تشخیص دهیم. این ها را گفتیم تا وقتی می پرسیم سبک زندگی را کدام عوامل تعیین می کنند از فهرست کردن هزاران عامل خودداری کنیم. در میان هزاران نیرویی که در جهت های مختلف بر یک نقطه وارد می شود، چند نیروی محوری وجود دارد که برآیندشان جهت اصلی را تعیین می کند و رفته رفته ریزنیروها را با خود هم جهت می سازد. این از نظر فیزیکی درست نیست اما نیروهای جوامع انسانی را حکمی دیگر است. این نیروها کدامند؟ نقشه راه ترسیمی از سوی رهبر حکیم انقلاب مبنای کار ما خواهد بود. در این باب مفصل سخن خواهیم گفت. ان شاء الله

منبع : سایت شهید آوینی

www.aviny.com

تعداد بازدید از این مطلب: 214
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمدرضا
تاریخ : چهار شنبه 10 مهر 1392
نظرات
هر کسی که می‌خواهد از دنیای خود به‌خوبی استفاده کند و این دنیا را معبر خوبی برای آخرت خود قرار دهد، کاتالوگی، سبکی و مدلی بهتر از سبک زندگی دینی پیدا نمی کند، چرا که خالق دین و دنیا یکی است. آن کسی که دین را خلق کرده، دنیا را هم خلق کرده است.
گروه فرهنگی مشرق - حجت‌الاسلام و المسلمین محمد مهدی ماندگاری متولد سال 1343 در مشهد است. او در سال 1362 وارد حوزه علمیه قم شده و درس را تا سطح خارج فقه ادامه داده است. ماندگاری همچنین در سال 1379 تحصیل خود در رشته علوم سیاسی - اندیشه سیاسی را در دانشگاه باقرالعلوم آغاز کرد و پس از چندسال موفق شد مدرک کارشناسی ارشد خود را از این دانشگاه اخذ کند. "خط و مشی های سیاسی نهج البلاغه" موضوع پایان نامه حجت الاسلام ماندگاری بوده است. ماندگاری چند سالی هست که با حضور در برنامه پرمخاطب "سمت خدا" مورد توجه بسیاری از خانواده‌ها قرار گرفته است. مشکلاتی که شاید بسیاری از ما در زندگی خود داریم ناشی از سبک زندگی کردن ما و مواجهه ما با محیط پیرامونی است. از حجت الاسلام ماندگاری خواستیم تا در این خصوص با ما به گفتگو بنشیند که ماحصل آن مقابل دیدگان شماست.
*در مقوله سبک زندگی، اگر ما معتقدیم دارای سبک زندگی ای هستیم، که بر سبک زندگی ملل دیگر، به خصوص سبک زندگی غربیان برتری دارد، چرا از نظر پیشرفت های ظاهری از آنها عقب‌تر هستیم؟
حکایت ما حکایت آن آیه قرآن است که می فرماید: «نومن ببعض و نکفر ببعض». و به قول حکایت های فارسی، از اینجا رانده و از آنجا مانده‌ایم. نه رومی روم بودیم و نه زنگی زنگ. علت پیدایش این مشکل این است که ترکیبی و مخلوطی شدیم از سبک زندگی غربی و سبک زندگی اسلامی. نمازهای مان اسلامی است، مسجد می رویم، خمس می دهیم و زکات می دهیم، اما عروسی های مان اسلامی نیست، بازار و اقتصادمان اسلامی نیست. در نتیجه نه بهره سبک زندگی غربی را می بریم، چرا که مسلمانیم، و نه بهره سبک زندگی اسلامی را؛ چرا که مقلدِ غرب هستیم. ما باید خودمان باشیم. حتی اعتقاد دارم با سبک زندگی اسلامی، ان‌شاء‌الله می توانیم در صورت عملکرد صحیح، بهترین الگوی سبک زندگی برای اروپائیان و آمریکا و غرب باشیم. آنهایی که اهل دقت و فهم هستند می گویند این زندگی زندگی زیباتری هست، چرا که سبک زندگی اسلامی ضمن اینکه به آسایش فکر می کند، (تاکید می کنم که سبک زندگی اسلامی به آسایش هم نظر دارد) ولی آرامش از آسایش برایش مهم تر است. برای سبک زندگی غربی، آسایش از آرامش مهم تر است. لذا بحران اصلی آنها بحران آرامش است و بحران معنویت. الحمدالله رب العالمین آرامش ما خیلی بهتر از آنهاست. 
 
*ضرورت مقید بودن به سبک زندگی اسلامی در چیست؟  ببینید، هر کسی که می خواهد از دنیای خود به خوبی استفاده کند، و این دنیا را معبر خوبی برای آخرت خود قرار دهد، کاتالوگی، سبکی و مدلی بهتر از سبک زندگی دینی پیدا نمی کند، چرا که خالق دین و دنیا یکی است. آن کسی که دین را خلق کرده است دنیا را هم خلق کرده است. پس او از آنجایی که بهترین شناخت را نسبت به دین و دنیا دارد، سبک زندگی ای به عنوان بهترین آموزه و برنامه استفاده از دنیا برای آخرت قرار داده است. "ان الدین عندالله الاسلام"
*در سبک زندگی اسلامی استفاده از تکنوژی های روز، فناوری های پیشرفته چه جایگاهی دارد؟ وقتی صحبت از سبک زندگی می شود، برخی قالب زندگی را در نظر می گیرند و طبیعتا زمانی که قالب زندگی را در نظر می گیرند، با خود می گویند محیط زندگی ما با محیط زندگی اهل بیت (ع) هم فاصله مکانی دارد، هم فاصله زمانی دارد و هم فاصله جغرافیایی دارد، لذا ما نمی توانیم از سبک زندگی اهل بیت (ع) پیروی کنیم. و از این طرف ادامه اشتباه در نظر و نگاه این است که میان برخی از مردم این دیدگاه وجود دارد که سبک زندگی غربیان، سبک زندگی ای است که می تواند الگو باشد، در صورتی که نگاه آنها به قالب زندگی است.
می گویند غربیان از امکانات دنیوی، بهترین استفاده را می برند و بهترین لذت ها و آسایش ها را هم دارند، و از آنجایی که از لحاظ شرایط زمان و مکان به ما نزدیک تر هستند،(اینکه می گوئیم از نظر مکان نزدیک هستند، با توجه به این است که با وجود پیشرفتها در عرصه ارتباطات فاصله ها نزدیکتر شده است) می توانیم سبک زندگی آنها را ببینیم، پس می رویم سراغ سبک زندگی غربی و اروپایی. این نقطه اساسی، اشتباهی است که در تعریف و توضیح سبک زندگی وجود دارد. لذا مردم ما به یک بحران مبتلا می شوند که به اعتقاد بنده بزرگترین بحران زندگی ما این است. در این بحران مردم ضمن اینکه دین، معصومین(ع)، قرآن و اهل‌بیت(ع) را دوست دارند، حس می‌کنند نمی‌توانند و نمی‌شود به سبک زندگی آنها زندگی کرد. از آن طرف این احتمال را می‌دهند که به سبک زندگی غربی زندگی کردن آنها را از اهل‌بیت(ع) دور می‌کند. این اصل اول است. 
*برای برون رفت از این مشکل که مردم در انتخاب سبک زندگی شان دچار بحران نشوند باید چه کرد؟  می بایست معنای سبک زندگی را درست تبیین کرد. سبک زندگی فقط قالب زندگی نیست. سبک زندگی قالب و محتواست. روح و جسم زندگی است. ظاهر و باطن زندگی است. سبک زندگی عبارت است از: اولا نگاه به زندگی و عالم هستی(یعنی افکار و عقاید) ثانیا احساس نسبت به زندگی که همان حب و بغض ماست نسبت به افراد نسبت به افعال و نسبت به اشیاء. ثالثا سبک زندگی یعنی برنامه ها و روش ها و رفتارهای ما. مجموعه اینها را می گوئیم سبک زندگی. نگاه، ناشی از افکار و باورهاست، و حب و بغض ها، ناشی از احساسات و علاقه هاست، و برنامه ها و روشها و رفتارهای زندگی.
اگر این را به عنوان تعریف سبک زندگی در نظر بگیریم، در این صورت امام زمان (عج) به‌روز ترین بشر می‌باشند. عمر مبارک شان حدود 1200 سال است، یعنی از زمان معصومین بوده اند تا به امروز، همه تحولات را دیده اند، همه پیشرفت ها را دیده اند، ولی همین شخصیت والا مقام که به‌روز ترین و عالم ترین افراد بشر است، حرف روزشان این است که "وَ لِی فی رسول‌الله اسوة حسنة" الگوی من (امام زمان عج) که هم به‌روزترین انسان هستم، و هم منجی عالم بشریت هستم که قرار است دنیا را به اذن الهی نجات بدهم، رسول الله(ص) است. الگوی من مادرم فاطمه زهرا(س) است. از آن طرف در آیات قرآن است که "لکم فی رسول الله اسوة حسنة".
 
خدایی که خالق دیروز و امروز و فرداست، و یعنی هنوز پیشرفت‌هایی را که نیامده است خبر دارد، با این حال می فرماید الگوی سبک زندگی شما باید پیغمبران و به ویژه پیغمبر خاتم باشد. خدا می فرماید باید الگوی زندگی شما قرآن و عترت باشد. معلوم می شود خدای تبارک تعالی، نیز معنایی که از سبک زندگی در نظر گرفته است، معنای پروردگار عالمیان از تعریف سبک زندگی، معنای قالبی سبک زندگی نیست، چرا که اهل بیت در بحث قالب زندگی، ما را مامور کرده‌اند که فرزند زمان خود باشیم، نگرانی در میان مردم است با این تذکر اهل‌بیت که فرزند زمان خود باشید بر طرف می شود.
*اهل بیت فرموده اند فرزند زمان خود باشیم؟ لطفا بیشتر توضیح دهید. ببینید، اگر در زمان پیغمبر اکرم(ص)، اهل‌بیت(ع) برای مسافرت کردن، سوار بر اسب و شتر می شدند که قالب مسافرتها در آن زمان اینگونه بود، امروز دیگر توصیه نمی شود که برای مسافرت از اسب و شتر استفاده کنید؛ چرا که مسافرت قالبی دارد، که در آن روز اسب و شتر بود و بعد تبدیل شد به ماشین و امروز هم هواپیماست. می گویند فرزند زمان خودتان باشید، یعنی از پیشرفت های زمان خود، تکنولوژی، صنعتی علمی حتما استفاده کنید اما روح زندگی تان روح فاطمی باشد.
*پس نتیجه اینکه، در عرصه قالبهای زندگی (صنعتی، علمی، تکنولوژی های روز و ...) فرزند زمان خود باشیم، ولی روح زندگی‌مان همان روح فاطمی(س) و اهل‌بیتی(ع) باید باشد، تعریفی که از روح زندگی می توان داشت چیست؟ نگاه، جهان بینی، دیدگاه ما و فکرمان به عالم هستی و به موضوعات زندگی مان است که باید فکر فاطمی باشد، فکر توحیدی باشد. فکر توحیدی باشد یعنی چه؟ یعنی نه مادی باشیم نه التقاطی. نگاه امروز سبک زندگی غربی نگاه اومانیستی است. آنها به زندگی نگاه الحادی دارند، نگاه بی خدایی و خداگریزی دارند.
سبک زندگی فاطمی داشته باشیم بدین معناست که شما بیایید در همه مقوله های زندگی تان نگاه تان را توحیدی کنید. اقتصاد بی خدا می شود یا اقتصادی کمونیستی، یا اقتصاد سرمایه داری، که هر دو اینها رفت و به زباله‌دان تاریخ پیوست. سیاست بی خدا می شود سیاست پدر سوخته بازی و دو دوزه بازی. این سیاست، یا استبداد است، یا لیبرالیسم و پلورایسم و اباحی گری که همه اینها دارند به بن بست می خورند. نگاه تان به اقتصاد می بایست نگاه الهی باشد. لذا از همه ابزاری که دارید استفاده کنید. نگاه تان در سیاست باید نگاه الهی باشد، حکومت الهی و اقتصاد توحیدی باشد. نگاه تان در فرهنگ اباحی گری نباشد. فرهنگ توحیدی و دینی داشته باشید. نگاه تان در معماری، نگاه در مدیریت، در اشتغال، در تحصیل و در تمام امور روزمره، فکر، باور و نگاه تان توحیدی باشد. این یعنی سبک زندگی فاطمی. اگر خدا و قیامت را از نگاه و فکرمان حذف کردیم، لذا "إتقوا الله"هایی که قرآن می گوید را هم عمل نکردیم، که اولین "إتقوا" های قرآن راجع به افکارمان هست، که می فرماید اتقوا الله، بدین معنا که در افکار مواظب خداوند هم باش و افکارت را الهی کن. خدا دیده نمی شود ولی تو باید در افکار خودت مراقب باشی. یا می فرماید "اتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس و لا تجزی شی عن شی" با چشم قیامت دیده نمی‌شود ولی باید در باورمان قیامت را ببینیم. 
*اقتصادهای کمونیسمی و سرمایه‌داری به زباله‌دان تاریخ پیوستند، سؤال این است اقتصاد الهی در سبک زندگی انسان‌ها چه ویژگی دارد که از اقتصادهای سرمایه داری و کمونیسمی برتری دارد؟ اقتصادی که در آن قیامت دیده شود، در آن نزول صورت نمی گیرد. اقتصادی که در آن قیامت را ببیند، در آن بی انصافی و حرام خوری وجود نخواهد داشت. یا سیاستی که در آن قیامت دیده شود به هر قیمتی قدرت را به دست نمی گیرد، چرا که بناست در قیامت جواب پس دهد. در قرآن باز هم اتقوا وجود دارد، در جایی که می فرماید اتقوا فتنه، مراقب شیطان باشید، چرا که شیاطین به چشم دیده نمی شوند ولی شما باید مراقب باشید. اینها مربوط به حیطه باور است و به چشم دیده نمی شود. شما باید باور کنید که خدا هست، شیطان هست و مکر و حیله شیطان هم هست. اینها را اگر باور کردی نگاهت می شود توحیدی، زهرایی، حسینی، مهدوی و اولین پایه سبک زندگی این است که نگاه توحیدی در تمام امور داشته باشیم. حتی در همین کارهای روزمره هم باید نگاه توحیدی باشد.
کارگری هم که سرکار می رود، نگاه توحیدی داشته باشد. نگاه توحیدی یعنی از تو حرکت از خدا برکت. خدا را در کارکردن ببین. ما الان در سیستم رزق و روزی مان خدا را گم کرده ایم، سبک زندگی دینی یعنی مواظب باش خدا را در افکارت گم نکنی، مکر و حیله شیطان را هم فراموش نکنی. این اولین پایه سبک زندگی است. در زندگی پیامبران و امامان و اولیاء الهی اگر بخواهیم بگوئیم زندگی شان چگونه بود می گوئیم "خدا بود و خدا بود و خدا بود." قیامت بود و قیامت بود و قیامت بود." شیطان گریزی بود و شیطان گریزی بود و رمی به شیطان بود."
*این سه عنصر که در تعریف چگونگی جریان سبک زندگی دینی در زندگانی اولیاء و انبیا و ائمه وجود داشت را می توان در این نسل نیز مشاهده کرد؟ بله، همین زندگی در هشت ساله دفاع مقدس موجود است. این سه عنصر در باورهای بچه ها وجود داشت. خدا را مردم باور کردند و خدا خرمشهر را آزاد می کند. قیامت بود که بچه های جنگ پا در عرصه میدان میم گذاشتند. شیطان گریزی بود که توانست این حب و بغضهای دنیوی را به سمت جهتهای الهی سوق دهد. پس امروز هم می شود در قالب کار امروز و امکانات امروز در قالب های امروز زندگی کرد؛ اما با نگاه توحیدی. مثلا در هواپیما بشینید، ولی سفرتان توحیدی باشد. پای غذای لذیذ بنشینی ولی غذا خوردنت توحیدی باشد. یعنی خدا شیطان و قیامت یادت نرود.این نکته اول. نکته دوم سبک زندگی دینی، اسلامی و فاطمی، این است که حب و بغضهای ما حب و بغضهای دینی باشد. ما در زندگی مان سه پدیده داریم نسبت به محیط پیرامون خود، یا گرایش داریم، یا اقبال داریم و یا ادبار داریم نسبت به افعال، اشیاء و اشخاص. برخی از افراد را دوست داریم و برخی را دوست نداریم، برخی از افعال را دوست داریم و برخی را دوست نداریم. برخی از اشیاء اجناس و جمادات را دوست داریم و برخی را دوست نداریم. سبک زندگی دینی یعنی خط کش حب و بغض این باشد، که نه حب و بغض مردمی داشته باشی، و نه نفسانی، سلیقه ای هم نباشد و حزبی هم نباشد. حب و بغض باید الهی باشد.
*یعنی حتی این انگشتری را هم که در دست دارم، و تمایلی که نسبت به این دارم نباید از روی علاقه شخصی و سلیقه ای خودم باشد؟ احسنت، بله هیچ تفاوتی ندارد. چه در امور شخصی چه در امور خانوادگی و چه در امور اجتماعی، حب و بغض من نباید نفسانی و سلیقه حزبی، سلیقه مردمی و غیره باشد. دنبال پست و قدرت و اینها هم نباشم. خط کش من خدا باشد و اهل بیت. همان که می گوئیم تولی و تبری. دوست دار آن چیزی باشم که خدا گفته است دوست داشته باش و دشمن آنچه را که خدا گفته است دشمن بدار باشم. مبداء حب و بغض مان الهی باشد، و مقصد حب و بغض هم باید الهی باشد. یک مثال در زندگی روزمره بزنم، خدا می گوید رفیقت را دوست داشته باش، تا کی؟ تا زمانی که با خدا باشد. بعضی ها می گویند ما با این رفیق‌مان 20 سال است که رفیق هستیم، در مسجد هم با هم رفیق شدیم، پس حب و بغض هم الهی بوده است؛ لذا نمی توانیم حب و بغض مان را به هم بزنیم، حتی با این وجود که او ضد انقلاب شده است. نه خداوند گفته تا زمانی که در خط دین بود دوستش داشته باش ولی زمانی که از خط دین رفت کنار او را هم بگذار کنار.
رکن دوم سبک زندگی دینی این است که حب و بغض ما گرایش و عدم گرایش ما، چه با انسانها چه با کارها و چه با اشیاء، چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی، خط کشی که دارد نباید غیر از خط کش الهی باشد. المؤمن من کان حبه لله و بغضه لله. مومن کسی است که حب و بغضش برای خدا باشد. لذا ما در زندگی اهل بیت داریم که پیغمبر از عموی خود قطع رابطه کرد، چرا که عمویش خدایی نبود. امام زمان(عج) عموی خود، جعفر کذاب را کنار گذاشت، چرا که خدایی نبود. برادر را گذاشتند کنار، همسر را گذاشتند کنار و به حضرت نوح خداوند فرمود فرزند را بگذار کنار، چرا که خدایی نیستند. اما از آن طرف افراد غریبه ای که خدایی هستند را با آغوش گرم پذیرفتند، چرا که خدایی بودند.
*از انبیاء مثالی زدید و لطفا از زندگی نسل امروز نیست که حب و بغض شان در راه خدا بوده است مثالی بیاورید. در جبهه های ما هم همین گونه، برخی رفیق خود را، کار خود را که خدایی نبودند کنار گذاشتند. این یعنی سبک زندگی دینی. در سبک زندگی دینی خط کش حب و بغض من سلیقه ای و نفسانی و حزبی نیست. می گوید این هم حزب ماست، چون هم حزب ماست با ما است و لو نماز نخواند.
 
رکن سوم  سبک زندگی دینی، این است که چه در برنامه های کلان و چه در رفتارهای جزئی مان اقتدا به دین بکنیم. اقتدا به دین یعنی چه؟ یعنی انجام واجبات و ترک محرمات، در هرکاری فردی خانوادگی اجتماعی. مثلا برنامه مدیریت رسانه داریم، برنامه 5 ساله یا 20 ساله ما، باید به گونه ای چیده شود که خط کش انجام واجبات و ترک محرمات باشد. خط قرمز های خدا را باید رعایت کنیم. چهارچوب خدا باید رعایت شود. چطور در بازی فوتبال دور تا دور زمین خط می کشند و می گویند اگر توپ از این خط رد شود اوت است، در زندگی دینی هم همین گونه است.
خداوند خط کشیده و فرموده این واجب است و آن حرام است. بین دختر و پسر وقتی محرم باشند، نگاه مستحب است و ثواب هم دارد. اما به محض اینکه نامحرم شدند و طلاق گرفتند، با این وجود که قبلا زن و شوهر بودند دیگر به یکدیگر نامحرم می شوند. معصومین گل سر سبد این سبک زندگی هستند، در مرتبه پائین تر علماء و در مرحله پائین تر شهداء الگوهای این سبک زندگی هستند. از آنجایی که علماء و شهداء در زمان ما هستند نشانگر این است که ما هم می توانیم سبک زندگی دینی درستی داشته باشیم. از همین جا اعلام می کنم، ای مردمی که اهل‌بیت عصمت و طهارت را دوست دارید، فکر نکنید چون با آنها فاصله دارید پس با آنها نمی شود زندگی کرد. اتفاقا با آنها می شود زندگی کرد. چرا که سبک زندگی، روح زندگی است نه قالب زندگی. امکان دارد در قالب زندگی و آداب و رسوم محلی تفاوت هایی وجود داشته باشد، اما همگی با روح اسلامی زندگی می کنند. مانند همین ایران ما که 30 استان هست با 30 آداب و رسوم مختلف ولی همگی روح اسلامی دارند. لذا اگر روح زندگی اسلامی رعایت شود، شکل قالب زندگی را هم اسلامی می کند.
 
منبع : خبرگزاری مشرق
تعداد بازدید از این مطلب: 185
برچسب‌ها: ماندگاری , سبک زندگی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تعداد صفحات : 1
صفحه قبل 1 صفحه بعد


شکر گذار خداوند هستم از اینکه فرصتی برایم مهیا شد تا با ایجاد وبلاگ سبک زندگی اسلامی تلاش خود را در جهت اجرای قوانین اسلامی در زندگی تبلیغ کنم. امیدوارم خداوند نیز از این کارم خشنود شود. و این جمله از قول مقام معظم رهبری پایان بخش سخنان من : ((سبک زندگی بخش اصلی و حقیقی " تمدن سازی نوین اسلامی" را تشکیل می دهد.))


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود